چرا بعضی افراد در روابط عاشقانهشان از احساسات خود میترسند؟
روابط عاطفی قبلی که با درد و رنج همراه بودهاند، میتوانند باعث ایجاد ترس از تکرار آن تجربیات شوند.
روابط عاشقانه یک پدیده پیچیده است که ریشه در تجربیات گذشته، باورهای شخصی و الگوهای رفتاری دارد. این ترس میتواند به شکلهای مختلفی بروز کند، از جمله اجتناب از صمیمیت، ناتوانی در ابراز احساسات، و یا حتی خراب کردن عمدی رابطه. اما چرا برخی افراد در برابر احساسات خود چنین مقاومتی نشان میدهند؟ در این مقاله، به بررسی 20 دلیل اصلی این ترس میپردازیم:
1. تجربیات تلخ گذشته
تجربیات عاطفی آسیبزا در گذشته، مانند خیانت، ترک شدن، یا سوء استفاده، میتوانند فرد را نسبت به ابراز احساسات خود محتاط کنند. این افراد ممکن است ناخودآگاه از تکرار آن تجربیات تلخ هراس داشته باشند. آنها یاد گرفته اند که نشان دادن احساسات معادل است با قرار گرفتن در معرض درد و رنج. این ترس میتواند در قالب عدم اعتماد به دیگران و پیش بینی اتفاقات بد نمود پیدا کند. به همین دلیل سعی می کنند با کنترل احساسات، از خود در برابر آسیب های احتمالی محافظت کنند. ترس از آسیب دیدن مجدد باعث می شود که از ورود به روابط صمیمانه خودداری کنند. این افراد اغلب به روابط سطحی و غیر متعهدانه روی می آورند تا از صمیمیت و تعهد اجتناب کنند.
2. ترس از طرد شدن
ترس از طرد شدن یکی از رایجترین دلایل ترس از احساسات است. فرد میترسد که اگر احساسات واقعی خود را به اشتراک بگذارد، توسط طرف مقابل پذیرفته نشود و طرد شود.
3. کمبود اعتماد به نفس
افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، اغلب احساس میکنند که لایق عشق و توجه نیستند. این احساس میتواند باعث شود که از ابراز احساسات خود خودداری کنند، زیرا میترسند که “>
4. ترس از کنترل نشدن احساسات
بعضی افراد از این میترسند که اگر اجازه دهند احساساتشان بروز پیدا کنند، کنترل خود را از دست بدهند. این ترس میتواند مخصوصا در مورد احساسات قوی مانند خشم یا غم صدق کند.
5. باورهای نادرست درباره عشق
برخی باورهای نادرست درباره عشق، مانند “عشق باید آسان باشد” یا “عشق همه چیز را درمان میکند”، میتوانند باعث شوند که فرد از احساسات خود بترسد. زمانی که رابطه با این باورها همخوانی نداشته باشد، فرد ممکن است احساس کند که چیزی اشتباه است و از ابراز احساسات خود خودداری کند.
6. الگوهای خانوادگی
خانوادهای که در آن ابراز احساسات سرکوب میشود یا مورد تمسخر قرار میگیرد، میتواند باعث شود که فرد یاد بگیرد که احساسات خود را پنهان کند. این الگوهای خانوادگی میتوانند در روابط عاشقانه فرد نیز تکرار شوند.
7. ترس از مسئولیت
ابراز احساسات به معنای پذیرفتن مسئولیت آنهاست. برخی افراد از این مسئولیت میترسند و ترجیح میدهند که احساسات خود را نادیده بگیرند.
8. ترس از شکست
ترس از شکست در رابطه میتواند باعث شود که فرد از ابراز احساسات خود خودداری کند. او میترسد که اگر احساسات خود را به اشتراک بگذارد، رابطه به هم بخورد.
9. کمالگرایی
افراد کمالگرا اغلب از اشتباه کردن میترسند. این ترس میتواند در روابط عاشقانه نیز بروز کند و باعث شود که فرد از ابراز احساسات خود خودداری کند، زیرا میترسد که “احساسات اشتباهی” داشته باشد.
10. ترس از صمیمیت
صمیمیت به معنای آسیبپذیر بودن و به اشتراک گذاشتن عمیقترین بخشهای وجودی خود با دیگری است. برخی افراد از این سطح از صمیمیت میترسند و ترجیح میدهند که در روابط خود سطحی باقی بمانند.
11. عزت نفس پایین
افرادی که عزت نفس پایینی دارند، خود را لایق عشق و محبت نمی دانند و ممکن است از ابراز احساسات مثبت خودداری کنند، زیرا تصور می کنند طرف مقابل آن را باور نخواهد کرد.
12. انتظارات غیر واقع بینانه
انتظارات غیر واقع بینانه از رابطه و طرف مقابل میتواند منجر به ترس از ناامیدی و در نتیجه سرکوب احساسات شود.
13. عدم مهارت در برقراری ارتباط
عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر و بیان صحیح احساسات میتواند باعث شود افراد از ترس سوء تفاهم و ایجاد مشکل، از ابراز احساسات خود اجتناب کنند.
14. ترس از قضاوت شدن
نگرانی از قضاوت شدن توسط طرف مقابل به دلیل ابراز احساسات میتواند باعث شود افراد از ترس مورد انتقاد قرار گرفتن، احساسات خود را پنهان کنند.
15. تجربه سوء استفاده عاطفی
تجربه سوء استفاده عاطفی در گذشته میتواند باعث شود افراد از ابراز احساسات خودداری کنند، زیرا می ترسند مجدداً مورد سوء استفاده قرار گیرند.
16. ترس از وابسته شدن
برخی افراد از ترس وابسته شدن به طرف مقابل و از دست دادن استقلال خود، از ابراز احساسات خودداری می کنند.
17. سرکوب احساسات در کودکی
کودکانی که در خانواده هایی بزرگ شده اند که احساساتشان سرکوب می شده، ممکن است در بزرگسالی نیز از ابراز احساسات خود بترسند.
18. نقش های جنسیتی سنتی
احساسات منفی خودداری کنند، زیرا می ترسند رابطه را خراب کنند.
20. ترس از نشان دادن ضعف
برخی افراد از ترس نشان دادن ضعف و آسیب پذیری در برابر طرف مقابل، از ابراز احساسات خود اجتناب می کنند.






مثل همیشه مطلب خوبی بود و آدم یادش میره که توی این دنیای پرسرعت هنوز هم احساسات انقدر پیچیده بودن. من خودم چند وقت پیش یه رابطه داشتم که مدام از بیان حسهام فرار میکردم، انگار یه جورایی میترسیدم اگه واقعا بگم چی تو فکرمه همه چیز خراب بشه. بعدها فهمیدم این ترس بیشتر به خاطر تجربه های قدیمیه که شکست عاطفی خورده بودم.
خوشحال میشم اگه باز هم از این جور موضوعات بنویسی، مخصوصا اینکه چطور میتونیم بر این ترس غلبه کنیم یا حتی چرا بعضیا اصلا متوجه این ترس تو خودشون نمیشن. یه مطلب هم اگه درباره تفاوت ترس از احساسات در مردها و زن ها بنویسی عالی میشه.
حالا که فکرشو میکنم شاید خیلی ها توی کامنت ها تجربه هاشونو بگن، هرچی باشه این موضوع هم برای دخترها و هم پسرها یه جور دغدغه اس. من خودم وقتی اولین بار فهمیدم طرف مقابل از ابراز احساساتش میترسه حسابی گیج شدم، بعد …
“ترس از احساسات گاهی مثل یه دیواره که آدما خودشون جلوی قلبشون میکشن، میشه بیشتر درباره این بنویسی چرا بعضیا عشق رو تهدید میدونن نه فرصت؟”
“بعضیا انقدر از دلشکستگی ترسیدن که حتی از خوشحالی هم میترسن، دوست دارم بدونم چطور میشه این ترس رو کنار گذاشت…”
“جالب بود! کاش یه بارم درباره آدمایی که عاشق میشن اما فرار میکنن مینوشتی، اون ترس از وابستگی خیلی عمیقتر از چیزیه که فکر میکنیم.”
“منم همیشه این سوال برام بود که چرا آدما باوجود دل دادن، باز از یه جای کار میترسن… میشه لطفا درباره ریشه این ترس توضیح بدی؟”
“احساسات بعضیا مثل یه اتاق دربسته است که خودشونم کلیدش رو گم کردن! کاش راه بازکردن این قفل رو توضیح بدی…”
سلام به همه دوستان. چند وقت پیش یه رابطه داشتم که انقدر از حرف زدن درباره احساساتم میترسیدم که انگار زبانم بند اومده بود. همیشه فکر میکردم اگه چیزی که حس میکنم رو بگم طرف مقابل فکر میکنه زیادی احساساتی ام یا حتی ضعیفم. یکی دو بار هم بگومگوهامون بخاطر همین سکوت ها بیشتر شد.
اونی که خیلی حالمو بهم زد وقتی بود که دوست دخترم گفت “تو انگار هیچ حسى ندارى” و من واقعا دلم میخواست بگم دارم ولی نمیتونستم. بعدها فهمیدم ترس از رد شدن یا مسخره شدن باعث میشه آدم احساساتش رو قایم کنه. به نظرم خیلی از ماها توی رابطه احساسمون رو مثل یه راز مخفی میکنیم.
خیلی جالبه آدم با خودش کنار بیاد و ببینه چرا از چیزایی میترسه که اصلا ترس ندارن. من یه مدت هر وقت میخواستم به کسی بگم دوستش دارم حس میکردم دارم خودم رو لو میدم. شما هم اون حس عجیب رو تجربه کردین؟ وقتی که میدونین چی توی دلتونه ولی گفتنش انگار از پرت شدن از بلندی هم ترسناک تره.
حالا که فکر میکنم میبینم همین سکوت ها بود که رابطه ما رو خراب کرد. اگه یه کم روراست تر بودم شاید چیزا طور دیگه ای میشد. ولی خب همون موقع فکر میکردم اگه احساساتمو نشون بدم دیگه اون آقای قوی و بی خیال قبلی نیستم. عجب تصور احمقانه ای بود نه؟
کاش بشه یه روزی بدون ترس بگیم چی تو دلمونه. راستی شما چطور این ترس رو توی رابطه ها تجربه کردین؟ دوست دارم بدونم آیا شما هم یه همچین حس هایی داشتین یا فقط من اینجوری بودم. هرکی تجربه ای داره خیلی حال میکنم بخونمش.
یادم میاد اولین رابطه عشقم چقدر ذره ذره مثل یه مین زمینی بودم. هر احساسی داشتم فورا ذخیره میکردم تو صندوق عقب ذهنم. دلیلش رو دقیق نمیدونستم ولی بعدها فهمیدم ترس از شکست خوردن داشت. فکر میکردم اگه احساساتم رو نشون بدم کنترل از دستم در میره یا طرف مقابل سو استفاده میکنه.
خیلی طول کشید تا بفهمم این ترس ربطی به طرف مقابل نداره، بیشتر به باورهای قدیمی خودم برمیگرده. اینکه تو بچگی یاد گرفتم احساسات یعنی ضعف. الان میتونم بگم بزرگترین درسی که گرفتم این بود که نمیشه عاشق شد بدون اینکه ریسک آسیب دیدن رو بپذیری. زندگی کردن پشت دیوار امن همون مردن تدریجیه.