21 نشانه که نشان میدهد رابطه شما در حال رسیدن به پایان است
هر رابطهای فراز و نشیبهای خود را دارد، اما گاهی اوقات این فراز و نشیبها نشانههایی از یک مشکل عمیقتر هستند. اگر متوجه این نشانهها شدید، ممکن است وقت آن رسیده باشد که در مورد آینده رابطه خود جدیتر فکر کنید. این 21 نشانه، هشدارهایی هستند که نباید آنها را نادیده گرفت:
- ✔️دیگر با هم صحبت نمیکنید. ارتباط کلامی به حداقل رسیده است.
- ✔️از گذراندن وقت با یکدیگر اجتناب میکنید.
- ✔️احساس میکنید در کنار هم تنها هستید.
- ✔️دیگر به یکدیگر اعتماد ندارید.
- ✔️مدام در حال جر و بحث کردن هستید.
- ✔️احساس میکنید باید چیزهایی را از طرف مقابل پنهان کنید.
- ✔️تمایلی به حل مشکلات رابطه ندارید.
- ✔️دیگر به یکدیگر احترام نمیگذارید.
- ✔️خیانت (چه عاطفی و چه فیزیکی) رخ داده است.
- ✔️تصور کردن آینده بدون او برایتان آسانتر است.
- ✔️هیچ تلاشی برای بهبود رابطه انجام نمیدهید.
- ✔️جاذبهای بین شما وجود ندارد.
- ✔️احساس میکنید شریکتان دیگر شما را درک نمیکند.
- ✔️اولویتهای شما دیگر با هم همخوانی ندارند.
- ✔️دیگر به اهداف مشترک فکر نمیکنید.
- ✔️حضور او در زندگیتان بیشتر باعث ناراحتیتان میشود تا خوشحالی.
- ✔️به شدت وابسته به تایید دیگران هستید و این وابستگی باعث اختلاف در رابطه شما میشود.
- ✔️شما دائماً در حال فداکاری بیش از حد هستید و احساس میکنید نادیده گرفته میشوید.
- ✔️از بیان نیازها و خواستههای خود میترسید.
- ✔️انرژی و زمان خود را صرف فکر کردن به راههای فرار از این رابطه میکنید.

- ✔️دیگر هیچ تصویری از آینده مشترک با او در ذهن ندارید.
اگر این نشانهها برای شما آشنا هستند، بهتر است با شریک زندگی خود در مورد احساسات و نگرانیهای خود صحبت کنید. شاید بتوانید با کمک هم، راهی برای حل مشکلات پیدا کنید. در ضمن، کمک گرفتن از یک مشاور متخصص میتواند به شما در درک بهتر شرایط و تصمیمگیری درست کمک کند.
21 نشانه که رابطه شما در حال پایان است
1. کاهش شدید ارتباط و صمیمیت
دیگر مثل سابق با یکدیگر صحبت نمیکنید. تماسهای تلفنی و پیامکها کم شده و گفتگوهای عمیق جای خود را به سکوت یا حرفهای سطحی دادهاند. میل و رغبتی به گذراندن وقت با یکدیگر ندارید و احساس میکنید از هم دور شدهاید. صمیمیت فیزیکی، مانند بغل کردن، بوسیدن و رابطه جنسی به شدت کاهش یافته یا به طور کلی از بین رفته است.
احساس میکنید در زندگی یکدیگر حضور ندارید و از اتفاقات مهم زندگی هم بیخبر میمانید. دیگر برای حل مسائل و مشکلات با هم مشورت نمیکنید و ترجیح میدهید به تنهایی تصمیم بگیرید.
2. افزایش بحث و جدلهای بیپایان
بحث و جدلها به طور فزایندهای بیشتر و شدیدتر میشوند. این بحثها معمولاً بر سر مسائل کوچک و بیاهمیت شروع میشوند اما به سرعت تبدیل به مشاجرههای بزرگ و آزاردهنده میشوند. احساس میکنید هیچ وقت نمیتوانید در یک موضوع به توافق برسید. دیگر به دنبال پیدا کردن راه حل نیستید و فقط میخواهید حرف خود را به کرسی بنشانید. پس از هر بحث و جدل، احساس خستگی و ناامیدی میکنید.
3. احساس تنهایی در رابطه
حتی زمانی که با هم هستید، احساس تنهایی میکنید. احساس میکنید شریک زندگیتان شما را درک نمیکند و به نیازهای شما توجهی ندارد. احساس میکنید هیچ کس در کنار شما نیست تا در مواقع سختی از شما حمایت کند. دیگر نمیتوانید با شریک زندگیتان در مورد احساسات و افکار خود صحبت کنید. احساس میکنید رابطه شما تبدیل به یک وظیفه شده است.
4. از دست دادن احترام متقابل
دیگر به نظرات و احساسات یکدیگر احترام نمیگذارید. در جمع یا به تنهایی، یکدیگر را مسخره میکنید یا تحقیر میکنید. به حریم خصوصی یکدیگر تجاوز میکنید. رفتارهای توهینآمیز و خشونتآمیز از یکدیگر میبینید. اعتماد بین شما از بین رفته است.
5. فانتزی کردن درباره افراد دیگر
به طور فزایندهای به افراد دیگر جذب میشوید. فانتزیهایی درباره داشتن یک رابطه با شخص دیگری در سر میپرورانید. وقت بیشتری را با افراد دیگر میگذرانید و به آنها نزدیکتر میشوید. دیگر به شریک زندگیتان به چشم یک فرد جذاب و دوستداشتنی نگاه نمیکنید. مقایسه شریک زندگیتان با افراد دیگر.
6. عدم تلاش برای بهبود رابطه
هیچ یک از شما تلاشی برای بهبود رابطه نمیکنید. دیگر به دنبال حل مشکلات و رفع نارضایتیها نیستید. از امتحان کردن چیزهای جدید و هیجانانگیز دوری میکنید. احساس میکنید رابطه شما به بنبست رسیده است. تلاش برای حل مشکلات را بی فایده میدانید.
7. دوری گزینی و سرد شدن
از لحاظ عاطفی و فیزیکی از هم دور شدهاید. تماس چشمی و لمس کردنها کم شده است. دیگر به هم محبت کلامی ندارید. احساس میکنید یک دیوار بین شما و شریک زندگیتان کشیده شده است. به جای گذراندن وقت با هم، ترجیح میدهید تنها باشید.
8. پنهانکاری و دروغگویی
از شریک زندگیتان چیزهایی را پنهان میکنید. دروغهای کوچک و بزرگ میگویید. احساس میکنید نمیتوانید به شریک زندگیتان اعتماد کنید. فضای بیاعتمادی و شک در رابطه حاکم شده است. به خاطر دروغگوییها، احساس گناه و عذاب وجدان دارید.
9. عدم حمایت از یکدیگر
در مواقع سختی و چالشها، از یکدیگر حمایت نمیکنید. به جای اینکه پشتیبان هم باشید، یکدیگر را سرزنش میکنید. احساس میکنید در رابطه شما همدلی وجود ندارد.
وقتی نیاز به کمک دارید، به شریک زندگیتان مراجعه نمیکنید. به جای تقویت روحیه همدیگر، باعث تضعیف آن میشوید.
10. مقایسه کردن رابطه فعلی با روابط قبلی
به طور مداوم رابطه فعلی خود را با روابط قبلی مقایسه میکنید. همیشه فکر میکنید که در روابط قبلی خوشبختتر بودهاید. به دنبال پیدا کردن عیب و ایراد در رابطه فعلی خود هستید. به جای تمرکز بر نقاط قوت رابطه فعلی، روی نقاط ضعف آن تمرکز میکنید. این مقایسهها باعث ایجاد نارضایتی و ناامیدی در شما میشود.
11. اولویت قرار دادن دیگران بر شریک زندگی
وقت و انرژی خود را بیشتر برای دیگران صرف میکنید تا شریک زندگیتان. در تصمیمگیریها، نظر دیگران را به نظر شریک زندگیتان ترجیح میدهید. به جای اینکه در کنار شریک زندگیتان باشید، ترجیح میدهید با دوستان یا خانواده خود وقت بگذرانید. احساس میکنید شریک زندگیتان در اولویتهای شما جایی ندارد. اولویتهای شما با شریک زندگیتان در تضاد است.
12. عدم وجود برنامهریزی برای آینده
دیگر برای آینده با هم برنامهریزی نمیکنید. در مورد اهداف و آرزوهای مشترک صحبت نمیکنید. احساس میکنید آیندهای در کنار هم ندارید. هیچ تلاشی برای ساختن یک زندگی مشترک نمیکنید. تردید در مورد آینده رابطه.
13. عدم وجود سرگرمی و تفریح مشترک
دیگر هیچ سرگرمی و تفریح مشترکی ندارید. فعالیتهایی که قبلاً از آنها لذت میبردید، دیگر برایتان جذاب نیستند. وقت گذراندن با هم برایتان خستهکننده و بیمعنا شده است. به جای اینکه با هم بخندید و خوش بگذرانید، بیشتر سکوت میکنید یا بحث و جدل میکنید. به دنبال بهانهای هستید تا از هم دور باشید.
14. احساس خستگی و بیحوصلگی در رابطه
احساس خستگی و بیحوصلگی در رابطه میکنید. دیگر انگیزهای برای تلاش و بهبود رابطه ندارید. احساس میکنید رابطه شما به یک روتین خستهکننده تبدیل شده است. تمایلی به انجام هیچ کاری برای شاد کردن شریک زندگیتان ندارید.
انرژی و اشتیاق خود را از دست دادهاید.
15. عدم پذیرش مسئولیت
هیچ یک از شما مسئولیت اشتباهات خود را نمیپذیرید. همیشه تقصیر را به گردن دیگری میاندازید. از عذرخواهی کردن خودداری میکنید. به جای اینکه به دنبال راه حل باشید، فقط یکدیگر را سرزنش میکنید. غرور و خودخواهی مانع از حل مشکلات میشود.
16. ایجاد تغییرات اساسی در زندگی بدون مشورت با یکدیگر
تغییرات اساسی در زندگی خود ایجاد میکنید بدون اینکه با شریک زندگیتان مشورت کنید. تصمیمات مهم را به تنهایی میگیرید. به نظر و خواستههای شریک زندگیتان اهمیتی نمیدهید. احساس میکنید نیازی به مشورت با شریک زندگیتان ندارید. به استقلال فردی بیش از تعهدات رابطهای اهمیت میدهید.
17. وابستگی بیش از حد یا بیتفاوتی مطلق
یا بیش از حد به شریک زندگیتان وابسته هستید یا کاملاً نسبت به او بیتفاوت شدهاید. وابستگی بیش از حد باعث خفگی و نارضایتی میشود. بیتفاوتی مطلق نشاندهنده فقدان علاقه و محبت است. عدم تعادل در میزان وابستگی، رابطه را به سمت نابودی سوق میدهد. احساس میکنید در رابطه، هویت فردی خود را از دست دادهاید یا به طور کلی از دست دادهاید.
18. عدم وجود جذابیت جنسی
دیگر به شریک زندگیتان از لحاظ جنسی جذب نمیشوید. رابطه جنسی به یک وظیفه اجباری تبدیل شده است. هیچ تلاشی برای ایجاد تنوع و هیجان در رابطه جنسی نمیکنید. از برقراری رابطه جنسی با شریک زندگیتان اجتناب میکنید. فقدان جذابیت جنسی باعث ایجاد نارضایتی و سردی در رابطه میشود.
19. فقدان حسادت سالم
دیگر هیچ حسادت سالمی نسبت به شریک زندگیتان ندارید. حتی اگر شریک زندگیتان با شخص دیگری وقت بگذراند، احساس ناراحتی نمیکنید. فقدان حسادت سالم نشاندهنده کاهش علاقه و اهمیت به رابطه است. بیتفاوتی نسبت به رفتارهای شریک زندگی. عدم احساس تهدید از جانب افراد دیگر.
20. صحبت در مورد جدایی
به طور مستقیم یا غیرمستقیم در مورد جدایی صحبت میکنید. تهدید به جدایی میکنید. به دنبال پیدا کردن راههایی برای جدا شدن هستید. فکر جدایی به یک فکر وسواسی تبدیل شده است. وجود این فکر نشاندهنده عدم تمایل به ادامه رابطه است.
21. احساس رهایی با فکر به جدایی
با فکر به جدایی احساس رهایی و آرامش میکنید. احساس میکنید جدایی میتواند به زندگی شما شادی و آرامش بیشتری ببخشد. دیگر هیچ امیدی به بهبود رابطه ندارید. به این نتیجه رسیدهاید که جدایی بهترین راه حل است. این احساس نشاندهنده پایان رابطه است.







رابطه ای که روزی پر از حرف و خنده بود حالا شده سکوت سنگین، کاش بیشتر درمورد راه های برگردوندن این صمیمیت از دست رفته بنویسی…
وقتی دعواها بی نتیجه میشن و فقط خستگی میمونه، انگار داریم تو یه جنگ لج بازانه شرکت می کنیم که برنده ای نداره
احساس تنهایی توی یه رابطه از هر جدایی دردناک تره، انگار همدیگه رو نمیبینیم اگرچه کنار همیم
اینا همه زنگ خطره که میگه ما داریم از هم دور میشیم… کاش راهکارهایی بریزیم قبل از اینکه دیر بشه
جذابیت های جسمی و روحی مثل گیاهی که آب نخوره داره پژمرده میشه… چطور میشه دوباره اون رو سبز کرد؟
وقتی به فکر جدایی آروم میشی یعنی قلب تو دیگه اونجا نیست… اما شاید هنوز دیر نشده باشه
حرف هایی که پشت دندان میمونن روزی رابطه رو از درون پوسوندن… چرا اینقد سکوت خطرناکه؟
خیلی حال داد خوندن این پست… ما هم یه مدت دقیقا تو همون حالت سردی و بی حوصلگی رابطه بودیم که فکر می کردیم دیگه تمومه ولی یهو تصمیم گرفتیم صبحا یه ربع زودتر بیدار بشیم و با هم قهوه بخوریم و حرف بزنیم… نمیدونی چقد کمک کرد 😅😍 یه مطلب هم بذارین لطفا درباره اینکه چطور میشه جرقه های رابطه رو دوباره زد… یا شاید راهکارهایی برای زوج هایی که انگار دیگه حرفی برای گفتن ندارن… ممنون 🙏
وقتی یه روز متوجه شدم از جر و بحث با همسرمو بیشتر از دیدنش استرس دارم، فهمیدم داره آب از سر رابطه میگذره.
رابطه مثل پیادهروی توی برف تازه است، اگه ردپاتون جدا از هم شد یعنی دارید از هم دور میشید.
من با این جمله فهمیدم رابطهم تموم شده: وقتی تصور آینده بدون اون مثل نفس راحت کشیدن بود.
یه وقتا حس میکنی یه غریبه تو خونه ات زندگی میکنه، همون موقع میفهمی قصه تمامه.
از وقتی فهمیدم ترس از تنهاییام کمتر از ترس از موندن تو این رابطهست، تصمیم گرفتم.
من وقتی فهمیدم دیگه دوستش ندارم که میدیدم حتی دلش نمیخواد سر حرفای بیربطم بهم بخنده.
رابطه وقتی میمیره که دیوار خاطرات قدیمیت رو میبینی و دیگه دلت براش تنگ نمیشه.